خمار خانه

حکایت بعد از صداع های مستی

خمار خانه

حکایت بعد از صداع های مستی

وای بر من

وای بر من، گر تو آن گم کرده ام باشی

وای بر من، گر تو آن گم کرده ام باشی

وای بر من، گر تو آن گم کرده ام باشی

وای بر من، گر تو آن گم کرده ام باشی

وای بر من، گر تو آن گم کرده ام باشی

وای بر من، گر تو آن گم کرده ام باشی

وای وای وای

وای

...

.

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:06 ق.ظ http://kashefedezfuly.blogsky.com

سلام
وبلاگت رو دیدم. خیلی جالب بود.
یه سری به ما بزنی خوشحال می شیم/.
موفق باشی
یا حق

سر زدم ولی چی کار کنم که عرفان اصلا به دلم نمی چسبه.
البته شیخ محممود شبستری استثتاست

بی خبر چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:21 ق.ظ

از در در آمدی و من از خود در شدم

گویی کزاین جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر می دهد ز دوست

صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم

گفتم ببینمش شاید درد اشتیاق

ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم

چون شبنم افتاده بدم پیش آفتاب

مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم

دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست

چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم

از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت

کاول نظر به دیدین او دیده ور شدم

او را خود التاف نبودی به صید من

من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد

اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
------------------------------------------
قبوله ، یه جورایی کلا ، این شعره این حالیه

خوبه، خوشحالم که هم نظر شدیم
شجریان هم تو آلبوم دستان این شعر رو خیلی خوب اجرا کرد. اصلا در این مورد خاص خوندن شجریان بهتر از سرودن سعدی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد